۱۳۸۸ اسفند ۸, شنبه

انسان ها به شیوه ی هندیان بر سطح زمین راه می روند با یک سبد در جلو ویک سبد در پشت.در سبد جلو ,صفات نیک خود را می گذاریم .در سبد پشتی ,عیبهای خود را نگه می داریم . به همین دلیل در طول روزهای زندگی خود ,چشمان خود را بر صفات نیک خود می دوزیم وفشارها را درسینه مان حبس می کنیم . در همین زمان بیرحمانه , در پشت سر همسفرمان که پیش روی ما حرکت می کند,تمامی عیوب او را می بینیم .بدین گونه است که در باره ی خود بهتر از او داوری می کنیم ,بی آنکه بدانیم کسی که پشت سر ما راه می رود به ما با همین شیوه می اندیشد.
پائولو کوئیلو

۱۳۸۸ اسفند ۶, پنجشنبه

بهار


صدا صداي شكفتن صدا صداي بهار/ صداي چلچله چشمه صداي پاي بهار
صداي كف زدن برگها كه ميخوانند /سرود سبزترين سبزه در هواي بهار
سرود سرخ شقايق كه مثل فواره / كشيده است سر از حوض و بركه هاي بهار
سرود آبي و سبز و طلائي گلها / تنيده درنفس ونغمه و صداي بهار
گرفته نرگس خمار ساغر مي را / به جرعه نوشي مستانه پا به پاي بهار
به رنگ سرخ و سفيد اين عروسكان چمن / چه شيك پوش و قشنگند در رداي بهار
به پاس حرمت اميد در خزان حتي / به دوش سرو و صنوبر ببين لواي بهار
{نگاه} حادثه سبز زندگي زيباست / چه اتفاق شگفتيست روشناي بهار

بهار نزديك است همگي مشغول خونه تكاني و نو كردن لوازم خانه و شخصي خود هستيم چه خوب مي شه كه يه كم به فكر خونه تكوني دلمون بيافتيم و رنگ تازه اي هم به خانه دلمان بديم

سخت ترين روزهاي عمر مامان

سلام به همه دوستاي خوبم
بالاخره مامان هم سخت ترين روزهاي عمرش رو با مريضي پسرش تجربه كرد .محمد حدود يكهفته حسابي مريض بود و به راحتي نمي تونست نفس بكشه جمعه كه بردمش بيمارستان آتيه گفتن بايد بستري بشه ولي من با مسووليت خودم مانع از بستري شدنش شدم تا شنبه به من خيلي خيلي سخت گذشت تا اينكه ظهر شنبه بردمش دكتر مرندي و خيالم را راحت كرد كه اين مشكل تنها آلرژي هست و شكر خدا انسداد مجاري تنفسي نيست ولي گفت كه كبدش بزرگتر به نظر مي رسه بايد صبر كنيم ببينيم كه علت از چيست همين حرف مرندي دنياي من رو تا چهارشنبه تغيير داد و تمام فكروذهنم شد كبد محمد تا اينكه چهارشنبه مجددا رفتم دكتر و براي محمد سونو گرافي از كبد داد و خدارا شكر همه چيز سالم و اندازه ها نرمال بود و اين خبر تمام خستگي ها ي اين چند روز رو از تنم بيرون برد
پسرم مي خوام بدوني تو تمام دنياي منو بابايي هستي و تنها آرزوي ما سلامتي تو و با نشاط بودن توست و از خدا مي خوام كه هر روز و هرشب خانه مارا سرشار از صداي خنده و شادي تو كند .

۱۳۸۸ اسفند ۴, سه‌شنبه

دو نيم سالگي محمد



سلام به همه دوستاي خوبم


امروز دوباره اومدم كه براي پسرم يه تبريك بذارم به مناسبت دو نيم سالگي اش و بگم كه محمد عزيزم منو بابايي توي اين دو سال و نيم بهترين لحظات عمرمان رو تجربه كرديم و هميشه سپاسگذار خداييم كه همچين گلي رو خدا به ما هديه داده و يه تبريك ديگه به مناسبت اينكه بالاخره قفل سكوتت رو شكستي و با كلمات شيرينت شيريني زندگي ما رو دو چندان كردي و اينو بدون كه منو بابايي تمام آرزويمان سلامتي و موفقيت توست


خيلي خيلي دوستت داريم

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

تولد دوسالگي محمد


سلام به همه دوستاي خوبم
بازم امروز مي خوام يه كم ديگه از خاطرات گل پسرم بنويسم و اون دوسالگي اش است كه براش يه تولد كوچولو با شركت مادربزرگ و پدر بزرگ وعمه ها با خانواده و خاله برگزار شد و شكر خدا چون پسرم ديگه بزرگ شده كمتر خسته شد و خيلي هم بهش خوش گذشت و كلي با هاني بازي كرد ولي منو بابايي هنوز باورمون نمي شه كه پسرمون به اين زودي بزرگ شده و ديگه براي خودش كلي مرد شده اميدوارم اين مرد كوچك ما هم زودتر قفل زبونش رو باز كنه با شيرين زبوني بيشتر و بيشتر دل منو بابايي رو ببره